کد مطلب:37603 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:274

تفرقه عامل ناامنی و ضد وحدت















از دیدگاه مردم سالارانه ی حضرت امام (ع) چنین برمی آید كه مولفه های وحدت، به روابط متقابل امام و امت برمی گردد، آنجا كه امت به بیعت خود استوار و وفادار و گوش به فرمان امام و حاكم خود باشند. به هنگامی كه آنان را به جهاد فراخواند، اطاعت كنند و به پیشوای خود اعتماد نمایند تا بر مشكلات فایق آیند. اما آنجا كه گروه هایی از امت به هر دلیل به بی تدبیری دچار شوند، سستی و كاهلی ورزند و در انجام وظایف خود كوتاهی كنند و سخن حكیمانه ی خیراندیشان را نادیده انگارند، به سرنوشتی دچار خواهند شد كه تنها ملامت و سرزنش آن متوجه ی نوع عملكردشان خواهد بود و در این میان نه امام و نه خیراندیشان مقصر نخواهند بود زیرا آنان وظیفه و تكلیف و قدرتی بیش از اندرز و مانند آن ندارند. امام علی (ع) در همین رابطه می فرماید:

من می دانم چگونه می توان شما را درست كرد و از كجی به راستی آورد اما نه به بهای ارتكاب گناه- كه شما اصلاح شوید و من تباه.[1] .

از این منظر می بینیم امام علی (ع) برای اصلاح امت نمی تواند خود را به هلاكت اندازد و اصلاح گران واقعی (همچون انبیا علیهم السلام) نیز به همین شكل عمل كرده اند. لذا امام در سخنان متعدد خود خطاب به كوفیان دلایل از هم پاشیدگی آنان را در خود آنان جستجو می كند نه جای دیگر. به عبارت دیگر قصور و تقصیر، متوجه ی كوفیان است نه امام، و خردمندان قوم مقصرند، نه معاویه، و گروه شام علی رغم دسیسه ها و توطئه هایشان. لذا امام (ع) نقطه ضعف های آنان را بدینگونه در خطبه های گوناگون برمی شمرد و به ابعاد مختف عوامل تفرقه نیز كه در گروهی از امت رسوخ كرده است

[صفحه 28]

توجه دارد بدین شكل:

شما در حق خود پراكنده اید و پریش.[2] .

شما سستی می كنید و ناتوانید. نه حقی را می گیرید نه از حریم حق دفاع می كنید.[3] .

كندكارید در گرفتن حق.[4] .

حق را پایمال می كنید و گامی درراه نابودی باطل نمی گذارید.[5] .

شما به سخن حق گوش فرانمی دهید.[6] .

شما امام خود را در حق، نافرمانی می كنید و با حاكم خود، كار با خیانت.[7] .

شما نافرمانی امام حق می كنید و پاسخ دعوت رهبر را لبیك نمی گوئید.[8] .

(قریب به مضمون)

شما اندرز نمی پذیرید. از سخن حكمت گریزانید و به هنگام اندرز پراكنده.[9] .

شما به جسم حاضرید ولی به خرد ناپیدا. یك سر دارید و گونه گونه سودا.[10] .

شما سخنانتان تیز، چنان كه سنگ خاره را گدازد و كردارتان كند چنان كه دشمن را درباره ی شما به طمع اندازد.[11] .

شما گفتارتان چون اربابان و به كردار چون مزدورانید.[12] .

شما بهانه های نابخردانه می آورید و برای جهاد امروز و فردا می كنید.[13] .

شما تن به خواری داده اید و دفع ستم نتوانید.[14] .

شما جهاد را وامی گذارید و در خانه می خزید.[15] .

[صفحه 29]

شما به هنگام فراخوانی جهاد دسته دسته به این سو و آن سو می گریزید.[16] .

شما نه آزادگانید در روز جنگ، نه به هنگام بلا برادران یكرنگ[17] .

شما در مجلس بزم بسیارید و فراهم، و در زیر پرچم رزم ناچیز و كم[18] .

شما تیر بی پیكان را مانید كه آسیبی به دشمن نمی رسانید.[19] .

شما افروختن آتش جنگ كجا توانید؟ كه فریب می خورید و فریب دادن نمی دانید.[20] .

شما سرزمین هایتان را می گیرند و پروا ندارید.[21] .

شما نه چون حلقه ای استوارید كه بتوان بدان درآویخت و به جای ماند، نه یارانی نیرومند كه چنگ بدانان زد و رخت به سایه شان توان كشاندی.[22] .

شما در شمار بسیارید، اما دل با یكدیگر ندارید.[23] .

شما بی پروایید ناپرهیزگار و در غیر حق طمع كار[24] .

شما كرانید با گوش های شنوا، گنگانید با زبانهای گویا، كورانید با چشمان بینا.[25] .

شما در شهرهای خود فاسدید و بدكردار.[26] .

و بالاخره شما آنچنانید كه:

حاكم حق، از ستم رعیتی «چون شما» می ترسد.[27] .

و برخی از فرماندهان شما احكام قرآن را نادیده گرفته، بدان سهل انگاری می كنند و بر خدای رحمن دلیری نمودند.[28] .

[صفحه 30]

در حالی كه وضعیت گروه شامی بدین قرار بود كه:

آنان فرمان باطل حاكم را شتابان اجرا می كنند.[29] .

از ستم حاكمان خود می ترسند و فرمان حاكم شام كه خدا را معصیت می كند می برند.[30] .

شامیان در باطل خود فراهم و پیرو امام خویش اند.[31] .

به حاكم خود كار به امانت می كنند و در شهرهای خود درستكارند.[32] .

ایشان در تلاش و كوشش به سر می برند.[33] .


صفحه 28، 29، 30.








    1. نهج البلاغه، پیشین، ص 53.
    2. نهج البلاغه، پیشین، ص 25.
    3. محمد بن محمد بن نعمان المفید، پیشین، ص 270.
    4. نهج البلاغه، همان ص 89.
    5. همان، ص 53.
    6. نهج البلاغه، پیشین، ص 89.
    7. نهج البلاغه، پیشین، ص 25.
    8. نهج البلاغه، پیشین، ص 89.
    9. نهج البلاغه، پیشین، ص 89.
    10. نهج البلاغه، پیشین، ص 89.
    11. نهج البلاغه، پیشین، ص 30.
    12. نهج البلاغه، پیشین، ص 89.
    13. همان، ص 30.
    14. نهج البلاغه، پیشین، ص 30.
    15. نهج البلاغه، پیشین، ص 89.
    16. نهج البلاغه، پیشین، ص 89.
    17. نهج البلاغه، پیشین، ص 89.
    18. نهج البلاغه، پیشین، ص 53.
    19. نهج البلاغه، پیشین، ص 30.
    20. نهج البلاغه، پیشین، ص 35.
    21. نهج البلاغه، پیشین، ص 35.
    22. نهج البلاغه، پیشین، ص 123.
    23. نهج البلاغه، پیشین، ص 117.
    24. نهج البلاغه، پیشین، ص 30.
    25. نهج البلاغه، پیشین، ص 89.
    26. نهج البلاغه، پیشین، ص 25.
    27. نهج البلاغه، پیشین، ص 89.
    28. محمد بن محمد بن نعمان، مفید، پیشین، ص 273.
    29. نهج البلاغه، پیشین ص 89.
    30. نهج البلاغه، پیشین ص 89.
    31. نهج البلاغه، پیشین، ص 25.
    32. نهج البلاغه، پیشین، ص 25.
    33. محمد بن محمد بن نعمان، المفید، پیشین، ص 270.